پریشانی
خواننده : علیرضا قربانی
متن ترانه :
روزگار من و مویش به پریشانی رفت
یك شب آرام رسید، یك شبِ بارانی رفت
یك شب آمد منِ مجنون به جنون افتادم
دلِ دیوانهی خود را به نگاهش دادم
چشم بستم دل مجنون پی لیلا برگشت
چشم بستم كه دلم سمت تماشا برگشت
زلف یك خاطره در باد پریشان میرفت
دلِ دیوانه پیاش دست به دانان میرفت
میروم گریه كنم باز دمی را در خود
میروم غرق كنم كوهِ غمی را در خود
میروم باز میانِ همهی رفتنها
بازهم میروم از شهر تو امّا تنها...
داغِ فرهاد به دل دارم و دلدارم نیست
دل گرفتار همان دل كه گرفتارم نیست
یك نظر دیدم و یكعمر پیِ یك نظرم
منِ دیوانه به زنجیرِ تو دیوانه ترم
میروم گریه كنم باز دمی را در خود
میروم غرق كنم كوهِ غمی را در خود
میروم باز میانِ همهی رفتنها
بازهم می روم از شهر تو اما تنها...
1402/03/27
|
14:34