بیانات رهبر انقلاب در دیدار اعضای موسسه عالی فقه و علوم اسلامی؛ برآورده شدن نیازهای جامعه اسلامی در حوزه علمیه


حضرت آیت الله خامنه‌ای: حوزه علمیه می‌تواند همه نیاز‌های نظام و جامعه اسلامی را برآورده كند

1397/12/18
|
08:33
|










به گزارش خبرگزاری صدا و سیما به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله خامنه​ای؛ متن بیانات مقام معظم رهبری در دیدار اعضای موسسه عالی فقه و علوم اسلامی منتشر شد؛

بسم الله الرّحمن الرّحیم (1)
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.

خیلی خوش‌آمدید آقایان محترم، برادران عزیز، جناب آقای صدر، آقایان اساتید، آقایان طلّاب و خانم‌ها كه تشریف آوردید. این جلسه، جلسه‌ی بسیار خوب و با نشاطی است؛ هم فرمایشات آقای صدر، فرمایشات مفیدی بود و سنجیده و حساب‌شده بود، هم بیانات خیلی خوبی كه این برادر عزیزمان، فرزند عزیزمان، [این]طلبه‌ی محترم از قول طلّاب بیان كردند، فرمایشات خوبی بود. البته سؤالات را بنده لازم نیست جواب بدهم، این‌ها را از خود آقایانی كه مسئولین مؤسّسه هستند باید سؤال كنید، بنشینند پاسخگویی كنند، بگویند. بله، دعا خواستید، حتماً دعا میكنم، یقیناً ان‌شاءالله دعا میكنم.

در مورد خانواده‌ها -كه هم در بیانات آقای صدر بود، هم این جوان عزیز بیان كردند- بله بنده هم به این نكته توجّه دارم كه نقش همسران و خانواده‌ها در موفّقیّتهای مردان خیلی زیاد است؛ این را ما به تجربه هم دریافته‌ایم و اگر چنانچه همسر انسان، همراه و همگام و هم‌هدف و هم‌سنگر باشد، پیشرفت خیلی سرعت خواهد گرفت، این [نقش]هست؛ لكن همه‌ی مسائل خانواده و خانوادگی مسائل عقلانی نیست كه حالا با این استدلال همه قانع بشوند، همه قبول كنند؛ یك مقداری از آن مسائل عاطفی است، مسائل واقعی است، مسائل زندگی است. اینكه آقای صدر فرمودند «طلبه ساعت شش صبح از خانه بیرون می‌آید، ساعت نُه شب برمیگردد»، خب بنده اصلاً با یك چنین چیزی مخالفم. چرا شش صبح؟ ده ساعت شما برای طلبه یا استاد وقت گذاشتید كه كار كنند كه البته زمان زیادی است [این]ده ساعت؛ حالا بالاخره برنامه‌ی شما این است، بنده هم كه طبعاً در جزئیّات برنامه دخالتی نمیكنم، اما از شش صبح تا نُه شب پانزده ساعت است، نه ده ساعت! چرا؟ آقایان می‌آیند درسشان را میخوانند، كارشان را میكنند، احیاناً یك ذرّه گعده‌شان را میكنند، بعد یك مجلس روضه‌ای هست میروند؛ لزومی ندارد، نه. به خانواده‌ها باید برسید؛ همسر شما نیاز به حضور شما دارد؛ این مهم است. البتّه حضور به معنای این نیست كه همه‌اش بروید در خانه بنشینید؛ آن [جور]هم همسرتان قطعاً راضی نیست و دل‌زده میشود، میگوید چرا سرِ كار نمیروند؛ امّا اینكه پیدا نباشید، نه، این خوب نیست، این مناسب نیست. البتّه برهه‌ای از زندگی خود بنده كه دارم این را به شما عرض میكنم، با همان شكلی گذشته كه حالا میگویم مخالفم با آن! یعنی این جوری بوده. اوایل انقلاب بنده صبح از خانه میرفتم بیرون در حالی كه همه‌ی بچّه‌ها خواب بودند؛ شب هم برمیگشتم خانه، در حالی كه همه‌ی بچه‌ها خواب بودند. یعنی واقعاً جوری بود [كه نمیشد]؛ منتها آنجا غیر از این نمیشد، اصلاً امكان نداشت، به قول معروف فرصت سر خاراندن هم واقعاً نداشتیم؛ لكن شما كه حالا در وضع عادی الحمدلله زندگی میكنید و استقرار دارید، به خانواده‌ها برسید. خانم‌ها هم البتّه باید اشتغالات داشته باشند؛ بهترین اشتغال هم اشتغال علمی است. شنیدم كه بعضی از خانمها، دختران، در مجموعه‌های طلبگی بانوان شركت دارند؛ خوب است كه بالاخره مشغول كار و علم و بحث و مانند این‌ها باشند؛ خیلی خوب است.

راجع به مسئله‌ی این مؤسّسه‌ی عالی فقه، خب ما ادّعا نداریم كه این تنها نقطه‌ای است كه در قم دارد فعّالیّت میكند، نه؛ الحمدلله همان طور كه اشاره كردید، نقاط گوناگونی هستند كه همه مشغول كارند؛ شروع این كار هم ناشی از یك احساس [مسئولیّت بود]؛ خب الحمدلله جناب آقای صدر با شایستگی كامل، شانه‌شان را زیر این بار داده‌اند و به طور جدّی مشغول به این كار شده‌اند؛ انگیزه‌ی این كار به خاطر نگاه و توجّه به اهمّیّت حوزه و ظرفیّتهای فراوان و بی‌شمار استفاده‌نشده از حوزه و اقتضای نظام جمهوری اسلامی نسبت به استفاده از این ظرفیّتها بود.

یك طرف قضیّه یك نظام اسلامی است كه اقتصاد هست -حالا اقتصاد را مثال زدند- حكومت هست، فرهنگ هست، دانش روز هست، فنّاوری‌های جدید عالَم هست، ارتباطات گوناگون اجتماعی هست، سبك زندگی هست؛ دائم تفكّرات و نظر‌های جدیدی كه در زندگی اثر میگذارند، دارد در دنیا به وجود می‌آید و صادر میشود؛ این‌ها هست. ما یك نظامی داریم با این پدیده‌ها و با این حوادثی كه پیرامونش و در درونش وجود دارد؛ این [نظام]باید اداره بشود با اسلام، با فكر اسلامی. فكر اسلامی در جنبه‌ی عملی، همان فقه اسلام است؛ البتّه بنده با فلسفه خواندن، نه فقط مخالف نیستم بلكه كاملاً تأیید میكنم، فلسفه هم لازم است؛ حالا چه جوری داخل برنامه‌های شما بشود، آن‌ها به برنامه‌ریزی مدیران محترم آنجا بستگی دارد؛ لكن فلسفه خوب است، لازم است، نه اینكه فقط خوب است؛ لازم است؛ در این تردیدی نیست؛ لكن آنچه زندگی را اداره میكند، عملاً فقه ما است؛ علّت هم این است كه فلسفه‌ی اسلامی در طول زمان امتداد عملی نداشته؛ یعنی این حكمت نظری ما به حكمت عملی امتداد پیدا نكرده؛ در حالی كه فلسفه‌های غربی كه از لحاظ نفْسِ فلسفه بودن خیلی كم محتواتر و ضعیف‌تر از فلسفه‌ی اسلامی هستند، امتداد عملیّاتی دارند؛ یعنی اگر چنانچه شما‌ها مثلاً فرض كنید كه فلسفه‌ی كانت یا هگل یا ماركس را معتقد باشید، در مورد حكومت نظر دارید، در مورد فرد نظر دارید، در مورد ارتباطات اجتماعی نظر دارید؛ امّا [اینكه]اقتضای فلسفه‌ی ملّاصدرا یا فلسفه‌ی فرض بفرمایید كه ابن‌سینا یا دیگری در حكومت یا در فلان [مسئله]چیست، چیزی برای ما روشن نشده؛ نه اینكه ندارد، قطعاً دارد؛ سفارش من به متفلسفین و فعّالان فلسفه همیشه این بوده كه این امتداد را پیدا كنند؛ چون معتقدم اثر دارد؛ این امتداد وجود دارد، امّا خب روی آن كار نشده؛ بنابراین فعلاً آنچه میتواند جامعه را اداره كند، فقه ما است؛ خب پس این اقتضای بیرونی و نیاز بیرونی، این هم حوزه.

عرض كردیم، حوزه‌ی علمیّه یك ظرفیّتهای بی‌شماری دارد؛ حقیقتاً ظرفیّتهای بی‌شماری دارد. این دقّتهایی كه انسان در مباحث فقهی و در مسائل كم‌اهمّیّت در بین فق‌ها مشاهده میكند -كه از لحاظ عملی و از لحاظ جایگاهش در مجموعه‌ی احكام اسلامی خیلی چیز مهمّی نیست- واقعاً شگفت‌آور است؛ یعنی این جور [دقّتهای]عمیق و ریزبین و ژرف‌نگر، در كار‌های فقهی ما و در علمای ما وجود دارد؛ خب این خیلی ظرفیّت مهمّی است، این خیلی چیز مهمّی است. بنده یك مدّتی یك بحث قصاص میكردم و نظرات حقوق‌دان‌های غربی را دوستانی كه با ما همكاری میكردند و بلد بودند، این‌ها را برای بنده می‌آوردند و من گاهی اوقات نگاه میكردم به نظراتی كه آن‌ها داشتند در مسائل گوناگون. خب تعمّقهای خوبی هست در كارهایشان، امّا واقعاً با آن دقّتی كه مثلاً فرض كنید صاحب‌جواهر یا مِن‌باب‌مثال مرحوم آقای خوئی -فقیه معاصر خود ما- یا دیگری در این زمینه دارند، خیلی فاصله دارد؛ این‌ها خیلی عمیق‌ترند، خیلی ژرف‌نگرترند، خیلی به لوازم فتوا و نظر خودشان متوجّه‌ترند؛ خب این‌ها ظرفیّت حوزه است.

این حوزه میتواند همه‌ی نیاز‌های یك نظام اسلامی را، جامعه‌ی اسلامی را برآورده كند و همین طور كه آقای صدر گفتند، اگر چنانچه نهادساز‌ها -یعنی مثلاً فرض كنید بانك مركزی یك نهاد است، یا دستگاه دانشگاه یك نهاد است- برای مدیریّت اسلامیِ خودش سؤالی پیدا كند، به چه كسی باید مراجعه كند؟ به حوزه باید مراجعه كند. الان این اتّفاق نمی‌افتد، یعنی این كار الان وجود ندارد. یك نمونه‌اش را حالا مثلاً شما ملاحظه كنید كه غالباً شبیه این نمونه، خیلی خیلی خیلی نادر است؛ مثلاً فرض كنید كه یك روزی پاكستانی‌ها در صدد برآمدند بانك اسلامی درست كنند؛ فراخوان دادند به فق‌های دانشمندان اسلامی؛ مرحوم شهید صدر آن البَنك‌اللاربَوی (2) را نوشت و فرستاد؛ خب آن یك نمونه است. حالا آن البَنك‌اللاربَوی چقدر جوابِ نهاد بانك را در دنیای امروز میدهد، آن بحث دیگری است كه حالا ممكن است نواقصی داشته باشد، امّا بالاخره یك پاسخی داده شد، شما چند نمونه از این پاسخ‌ها سراغ دارید؟ خیلی كم، خیلی كم؛ اگر دوّمی ای، سوّمی‌ای داشته باشد، مسلّماً دهمی ندارد؛ در حالی كه حوزه این توان را دارد، سبك كار در حوزه و سبك تحقیق در حوزه جوری بوده كه دقّتِ نظر و ژرف‌نگری و عمق‌یابی جزو طبیعت كار حوزه است؛ و این جزو امتیازات ما است و حوزه میتواند این كار را انجام بدهد و حالا امروز با توجه به این نیازها، این انگیزه بیشتر شده، پس باید حوزه تحقّق ببخشد این آرزو را. این بود كه ما به فكر افتادیم كه این كار را حالا از یك گوشه‌ای شروع كنیم. البته عرض كردم: ادّعا، این نیست كه [این كار]فقط همین جا هست؛ دیگران هم دارند میكنند، در مؤسسات خوب و مفیدی كه در حوزه بحمدالله هست، دارند كار‌هایی را انجام میدهند [منتها]این هم یك مجموعه‌ای است.

به نظر من آقای صدر و دوستانشان خوب برنامه‌ریزی كرده‌اند، همكارانشان خوب برنامه‌ریزی كرده‌اند، این برنامه‌ریزی برنامه‌ریزی خوبی است. این «تحت اِشراف» هم كه گفته میشود، معنایش این نیست كه بنده نسبت به برنامه‌ها نگاه میكنم، دقّت میكنم، اظهار نظر میكنم؛ نه، من اصلاً نه مجالش را دارم، نه فرصتش هست؛ این [كار]را خود آقایان میكنند؛ حالا بالاخره به‌نحوی به ما منتسب است، امّا مربوط به خود آقایان است كه دارند كار میكنند.

عرض من این است: اوّلاً این سبكی كه ذكر كردند در تدریس و تدرّس كه طلبه مشاركت میكند در پاسخ‌یابی، سبك خوبی است، سبك مفیدی است؛ منتها خب تسلّط استاد و تصرّف استاد، نبایستی تحت‌الشّعاع قرار بگیرد؛ بالاخره استاد است كه دارد هدایت میكند، دارد كار میكند و جمع‌و‌جور میكند؛ وَالّا اگر چنانچه مطلب سپرده بشود به اذهان ده نفر، بیست نفر طلبه‌ای كه حالا در این كلاس هستند، این معلوم نیست به یك نظام و مجموعه‌ی درستی [برسد]، باید استاد هدایت بكند؛ [امّا]اگر این‌ها هم كمك كنند و همراهی كنند خوب است.

در مورد اصول كه ایشان فرمودند متوسّط [دوره‌ی]آن در حوزه پانزده سال است، خیلی برای من تعجّب‌آور است و این هیچ خبر خوبی نیست از نظر بنده. اصول خب لازم و ضروری است؛ برای تفقّه، بلاشك اصول لازم است. خب مرحوم آقای خوئی (رضوان الله علیه) فقیه اصولی بود دیگر؛ از ایشان اصولی‌تر كیست؟ در فقه او هم كاملاً اصول واضح است، آشكار است؛ من شنیده‌ام كه دوره‌ی اصول ایشان پنج سال طول میكشد؛ خب ایشان مثلاً چه كار میكرده؟ چه چیزی را از اصول می‌انداخته كه پنج سال میشده؟ یعنی بنابراین میشود اصول را پنج سال گفت، میشود شش سال گفت. متوسّط كه پانزده سال است، یعنی مثلاً تا بیست سال هم دارد! چقدر بخوانند؟ چرا بخوانند؟ به چه دردشان میخورد؟ كجای فقه استفاده میشود از این اصول؟ نه، به نظر من یك مقداری در مورد اصول بایستی جمع و جورتر و به‌اصطلاح مُضیَّق‌تر (3) حركت كرد، مواظبت كرد؛ غیر از فقه است؛ فقه باز است، هر چه میتوانید در زمینه‌های فقهی كار كنید، به نظر ما خیلی خوب است.

این سؤالاتی كه این برادر عزیزمان، این جوان عزیز كردند، سؤالات قابل توجّهی است؛ خواهش من این است كه جناب آقای صدر و بقیّه‌ی برادر‌ها بنشینند [این‌ها را]برای طلّاب روشن كنند؛ لكن این را میخواهم سفارش بكنم كه جوان‌ها توجّه به جوانی خودشان داشته باشند؛ یعنی همه‌ی آن چیزی كه شما میخواهید و احساس میكنید، مورد نیاز شما نیست، برایتان مفید هم نیست. منتظر نباشید كه سی سال بگذرد پیر بشوید، بعد این را بفهمید. خب ما آن سی چهل سال بعد از شما را گذرانده‌ایم، یك چیز‌هایی را ما میدانیم؛ از تجربه‌ی كسانی كه تجربه كردند، استفاده كنید. همه‌ی این چیز‌ها لازم نیست؛ اینكه حالا آدم مثلاً برای تحلیل سیاسی باید چه جوری عمل بكند و مثلاً از نظرات چه كسی و تضارب آراء استفاده كند، نه، این‌ها معلوم نیست كه كلّیّت داشته باشد؛ یك مواردی ممكن است لازم باشد، یك چیزی لازم باشد. امّا من میخواهم این را عرض بكنم كه طلّاب این مجموعه دنبال اساتیدشان حركت كنند، یعنی به نظر اساتید و تشخیص اساتید و كسانی كه مدیران این مجموعه هستند، اهمّیّت بدهند و طبق آن حركت بكنند و كار بكنند تا انتظام پیدا كند، تا این مجموعه یك مجموعه‌ی منتظمی باقی بماند و ان‌شاءالله پیش برود؛ اگر منتظم نبود، پیش نمیرود.

از لحاظ كمّیّت هم كه حالا یك فراخوانی دادند و، چون ذكر نكردید، من نمیدانم كه شما چه تعدادی میخواهید طلّاب در سطوح گوناگون بگیرید، من در آن مورد نظری ندارم، بالاخره هر چه كار با دقّت و با ملاحظه انجام بگیرد و هر قدمی كه میخواهیم برداریم، بدانیم كه این قدم را كجا میخواهیم بگذاریم و زیر پایمان محكم باشد، این بهتر است؛ ممكن است یك مقداری با بُطء (4) همراه باشد، امّا عیبی ندارد. كار بطیء (5) و محكم بهتر از كار سریع و متزلزل و نامحكم است.

یك نكته‌ی دیگری در ذهن من هست -البتّه این را در مورد كلّ حوزه بنده عقیده داشته‌ام كه تا حالا هم نشده، بار‌ها هم با مسئولین حوزه، بخصوص حوزه‌ی قم، مطرح كرده‌ایم [امّا]ظاهراً سخت است برایشان- كه كسی كه یك درسی را میخواند و به یك جایی میرسد، احتیاج به مدرك دارد، احتیاج به شهادت دارد. اشتباه بزرگ این بود كه آمدند این شهادت را با شهادت‌های دانشگاهی مخلوط كردند؛ حالا اوّل كه [حتّی]میخواستند اسمش را دكتری و مانند این‌ها بگذارند كه غلط بود، بعد معادل دكتری [گذاشتند]؛ این هیچ لزومی ندارد. بیایید شما مشخّص كنید كه [اسم]كسی كه مثلاً فرض كنید این سه سال اوّل عمومی را میگذراند -یك سه سال عمومی دارید دیگر- چیست؛ اسم آن طلبه‌ای كه محصول سه سال درس خواندن در این مؤسسّه است كه لزوماً مطابق با سه سال درس خواندن در حوزه‌ی آزاد نیست و یك خصوصیّات بیشتری دارد چیست، یك اسمی برایش معیّن كنید. بعد یك سه سال دیگر شما دارید كه كار تخصّصی در آن میكنید؛ آن كسی كه آن سه سال را گذراند، یك صلاحیّتهایی پیدا میكند، برای او هم یك اسمی مشخّص كنید و مؤسّسه شهادت بدهد كه او به این حد رسیده. بعد یك دو سال دارید كه آن دو سال، دو سال تحقیق و پژوهش و مانند این‌ها است؛ آن دو سال را وقتی گذراندید، [طلبه]یك صلاحیّتهای جدیدی پیدا میكند؛ همچنان كه در نظام غربی دانشگاهی ما كه از غرب تقلید شده، مثلاً فرض كنید كه حالا آن زمان‌های قدیم، زمان جوانی ما، سیكل اوّل و سیكل دوّم و مانند این‌ها بود، همین دبیرستان هم دو قسمت بود، اسمش را سیكل اوّل و سیكل دوّم میگذاشتند، بعد دیپلم، بعد مثلاً لیسانس، بعد فوق لیسانس، بعد دكتری؛ یك درجاتی دارد؛ یعنی بر حسب صلاحیّتهایی كه تعریف شده یك اسمی میگذارند و یك شهادتی میدهند؛ شما بدون اینكه از آن‌ها تقلید بكنید و بخواهید با آن‌ها انطباق بدهید -كه مطلقاً به نظر من این كار جایز نیست كه ما بیاییم با آن‌ها منطبق كنیم كار خودمان را و بگوییم مثلاً این برابر دكتری است، این برابر مثلاً ارشد است، این برابر [كارشناسی است]؛ این اصلاً معنی ندارد؛ چون نوع كار آن‌ها با نوع كار ما متفاوت است-، امّا شما شهادتهایتان را مشخّص كنید؛ وقتی كه آن دو سال آخرِ هشت سال را شما انجام دادید، یك صلاحیّتی پیدا میكنید؛ این صلاحیّت را مشخّص بكنید، یك شهادت بدهید؛ به نظر من این كار خیلی خوب است. ما البتّه از قدیم داشته‌ایم یك چنین چیزی؛ این اجازه‌ی اجتهادی كه رایج بوده همین است دیگر؛ یعنی طلبه به یك نقطه‌ای میرسد كه مجتهد میشود؛ قدیم معمول بود كه اجازه‌ِی اجتهاد به او میدادند. یا به آن كه مثلاً در حدیث پیشرفت میكرد و اهل حدیث بود، مثلاً اجازه‌ی روایت حدیث میدادند، به او اجازه‌ی نقل حدیث میدادند، این كار معمول بود؛ حالا‌ها متأسّفانه نیست؛ واقعاً متأسفانه، چون خیلی خوب بود اگر چنانچه بود. آقایان ملاحظه میكنند، اجازه‌ِی اجتهاد نمیدهند به خاطر اینكه نبادا یك تبعه‌ای بر آن مترتّب بشود؛ در حالی كه نه؛ میشود یك جوری عمل كرد كه تبعه‌ای هم مترتّب نشود. امّا حالا خود شما این كار را انجام بدهید؛ یعنی یك شهادتی برای فلان مرحله‌ی از [تحصیل بدهید]؛ این هم یك نكته.

نكته‌ی دیگر، سؤال شد كه برای ورود در حدیث و قرآن یعنی اُنس با قرآن و اُنس با حدیث، حقیر چه چیزی پیشنهاد میكنم؛ من البتّه در برنامه‌های درسی نمیدانم -چون آقایان زحمت كشیده‌اند نشسته‌اند برنامه‌ریزی كرده‌اند، بنده نمیشود از كمر (6) كار وارد بشوم بگویم تفسیر این جوری است-، امّا معتقدم از تفسیر، رها و جدا نشوید؛ یعنی تفسیر حالا ممكن است جزو برنامه‌ی درسی‌تان نباشد، شاید به اینكه برنامه‌ی درسی باشد احتیاج هم نداشته باشید، امّا حتماً [لازم است]؛ مثلاً فرض كنید یك دوره تفسیر مجمع‌البیان؛ بسیار تفسیر خوبی است؛ مجمع‌البیان بسیار تفسیر عالمانه‌ای است، یعنی مرحوم طبرسی در یك جا‌هایی و در ذیل یك آیاتی، مُلّاییِ خودش را و تبحّر خودش را در استدلال و استنباط نشان داده؛ گاهی اوقات این جوری است؛ یك جایی هم كه البتّه احتیاج نبوده، نه؛ مثلاً فرض كنید [مجمع‌البیان]. اُنس با قرآن جداگانه و اُنس با تفسیر جداگانه، به نظر ما لازم است؛ و همین طور البتّه حدیث كه شما احتیاج هم دارید؛ یعنی شما برای فقاهت، چون به منابع حدیثی نیاز دارید، به رجال و به حدیث و علم حدیث و به این چیز‌ها طبعاً احتیاج دارید؛ لابد در برنامه‌هایتان هم علی‌القاعده باید باشد، لابد در برنامه‌ها هست؛ و راه آن این است و باید انجام بگیرد.

آن [دو]نكته‌ی آخری كه میخواهم عرض بكنم: مواظب باشید جهت‌گیری انقلابی، مقهور هیچ كدام از این شاخص‌ها و مهمّات كار این مؤسّسه قرار نگیرد؛ جهت‌گیری انقلابی. طلبه‌ی ما، استاد ما، فاضل ما، عالِم ما، مرجع ما اگر چنانچه معتقد به این تحوّل عظیمی كه اسمش انقلاب است، بود، به درد این كشور خواهد خورد. اگر معتقد به این نبود، به درد كشور نمیخورد، به درد جمهوری اسلامی نمیخورد؛ باید معتقد باشد. اینكه بنده میگویم حوزه‌ی انقلابی، معنایش این نیست كه حالا حتماً در مثلاً فلان جا شعار [بدهد]؛ حالا یك وقت لازم هم باشد، شعار هم باید داد؛ بنده هم گاهی كه لازم است، شعار میدهم لكن مهم این است كه عمیقاً از بن دندان معتقد باشد كه این تحوّلی كه در این كشور اتفاق افتاده، باید همچنان ادامه پیدا بكند. تحوّل یك چیز متوقف‌شدنی نیست. تحوّل یعنی یك دگرگونی‌ای كه هر روز كامل‌تر و بهتر و قوی‌تر و عمیق‌تر میشود؛ این باید ادامه داشته باشد و ما معتقد باشیم. دشمنانمان را بشناسیم، دشمنان این نظام را بشناسیم، دشمنان این حركت تحوّلی را بشناسیم. اگر نه، كشور به ركود خواهد انجامید و مغلوب سیاست‌ها و گرایش‌های دشمنان این ملّت و دشمنان اسلام خواهد شد. امروز نگاه اسلام به مجموعه‌ی جمهوری اسلامی است؛ من به شما عرض بكنم. الان در دنیای اسلام گرایش به احیای اسلام و به زندگی اسلامی به معنای واقعی خیلی زیاد است. مردمی كه، ملّتهایی كه سرخورده شده‌اند از این تمدّنهای مادّی غربی و شرقی، به اسلام گرایش دارند منتها ملجأیی، مرجعی، شاخصی، ستونی كه به او تكیه كنند، كسی كه به او مراجعه كنند ندارند؛ لذا نگاهشان به جمهوری اسلامی یك نگاه واقعی است؛ این وجود دارد. البتّه دشمن‌ها نمیگذارند و نمیخواهند این معلوم بشود، امّا وجود دارد. امروز در هر كدام از این كشور‌های اسلامی عربی كه سرانش به خون ما‌ها تشنه هستند، اگر چنانچه از جمهوری اسلامی یك نشانی، اثری، برگه‌ای آنجا پیدا بشود، شخصی برود، شخصیّتی برود، افرادی بروند، كتابی برود و مانع از طرف سرانشان نباشد، مردم به او اقبال میكنند. الان تقریباً همه‌ی این كشور‌های اسلامی از شرق تا غرب همین جور هستند؛ از اندونزی و مالزی و مانند این‌ها بگیرید تا آفریقا. مردم چشمشان به اینجا است؛ دنیای اسلام امروز نیاز دارد به این حركت انقلابی ما. این كسانی كه در داخل حرف میزنند، كار میكنند، اظهاراتی میكنند كه با گرایش انقلابی مغایر است، ولو متضاد هم نباشد، امّا همین قدر كه مغایر با گرایش انقلابی است، دارند ضربه‌ی به امید امّت اسلامی میزنند، این ضربه‌ی به آن‌ها است و خیانت میكنند؛ بنابراین حركتتان حركت انقلابی باشد و كار انقلابی؛ و توجّهات معنوی؛ یعنی واقعاً بدون توجّهات معنوی نمیشود، بدون توسّل، بدون دعا، بدون نماز شب، بدون مراجعه و خواندن صحیفه‌ی سجادیه نمیشود. اگر چنانچه آدم بخواهد ارتباط قلبی خودش را، ارتباط معنوی خودش را با خدا حفظ نكند و مراقبت نكند از آن، كار پیش نمیرود. خدا رحمت كند، مرحوم حاج احمدآقا میگفت نیمه‌ی شب‌ها كه امام پا میشود گریه میكند -حالا امامِ پیرمردی كه آن وقتی كه ایشان میگفت، مثلاً هشتاد و چند سال یا قریب نود سال سنّش بود- دستمال‌های معمولی كفایت نمیكند كه اشكهایش را پاك كند، حوله‌ی دست و رو خشك كنی امام دمِ دستش میگذارد كه اشكهایش را با آن پاك كند؛ خدا هم به او توفیق داد، كمك كرد، به خاطر همین معنویّت، به خاطر همین استغاثه‌ی به خدای متعال و توكّل به خدا و درخواست از خدا. شما‌ها جوانید، دلهایتان پاك است، پاكیزه است، گرفتاری‌تان كمتر است و خیلی خوب میتوانید این دل‌ها را متوجّه خدا كنید، نماز‌ها را خوب بخوانید، با دعا و توسّلات اُنس داشته باشید، با ذكر ائمّه (علیهم السّلام) اُنس داشته باشید؛ و بخصوص من توصیه میكنم نماز شب را تا آنجایی كه میتوانید، ولو یك وقتی هم نتوانستید، مثلاً قضایش را [بخوانید]، ترك نشود؛ یعنی دنبال كنید این‌ها را، این‌ها خیلی اثر میگذارد، نورانیّت میدهد به شما و آن وقت این نورانیّت، به شما كمك میكند در پیدا كردن راه. یك چیز‌هایی را انسان از این و آن هم هر چه سؤال كند، به درد نمیخورد؛ یعنی گاهی از یك كسی هم یك چیزی می‌شنود، اما در انسان اثری نمیگذارد. اگر آن نورانیّت پیدا شد، دل‌ها را باز میكند، انفتاح میدهد، بهجت معنوی به انسان میدهد؛ و شما‌ها جوانید؛ شما هم از این جهت از ما‌ها جلوترید، بهترید، آسان‌تر است برای شما كار تا برای ما.
ان‌شاءالله كه خداوند شما‌ها را موفق بدارد؛ ما كه شما را دعا میكنیم، شما هم ما را دعا كنید.

والسّلام علیكم و رحمة‌الله و بركاته

1) در ابتدای این دیدار، حجّت‌الاسلام والمسلمین سیّدعلیرضا صدرحسینی (مدیر مؤسّسه‌ی عالی فقه و علوم اسلامی) و یكی از حضّار مطالبی بیان كردند.
2) كتاب البنك اللاربوی فی الاسلام
3) كوتاه‌تر، محدودتر
4) كُندی
5) كُند
6) وسط

دسترسی سریع