دریغا

خواننده : محسن چاوشی و سینا سرلك

متن ترانه دریغا

دیگر این ابر بهاری جان باریدن ندارد…
این گل خشكیده دیگر ارزش چیدن ندارد…
این همه دیوانگی را با كه گویم با كه گویم!
آبروی رفته ام را در كجا باید بجویم…
پیش چشمم چون به نرمی میخرامی میخرامی!
در درونم مینشیند شوكران تلخ كامی…
نام تو چون قصه هر شب مینشیند بر لب من…
غصه ات پایان ندارد در هزار و یك شب من…
روی بالینم به گریه نیمه شب سر میگذارم!
من از تو این دیوانگی را هدیه دارم هدیه دارم من

ای نهال سبز تازه فصل بی بارم تو كردی تو!
بی نصیب و بی قرار و زار و بیمارم تو كردی تو…
غم عشق تو مادرزاد دارم نه از آموزش استاد دارم
بدان شادم كه از یمن غم تو خراب آباد دل آباد دارم!
ای دریغا ای دریغا از جوانی از جوانی…
سوخت و دود هوا شد پیش رویم زندگانی!
با خودت این نیمه جان را این دل بی آشیان را
تا كجاها تا كجاها میكشانی میكشانی…
ای نهال سبز تازه فصل بی بارم تو كردی تو!
بی نصیب و بی قرار و زار و بیمارم تو كردی تو
طاقت ماندن ندارم آه ای دنیا خداحافط…
میروم تنهای تنها ای گل زیبا خداحافظ!

1403/05/08
|
12:52
دسترسی سریع